یکی از هزاران ...
تا حالا در مدح امام علی (علیه السلام) زیاد شنیدید
علی ای همای رحمت تو چه ....
نوشته بر در فردوس کاتبان قضا نبی رسول و وليعهد حيدر کرار
از على آموز اخلاص عمل شير حق را دان مطهر از دغل
ای عبورسبز نخلستان به دوش بازهم از ذهن نخلستان بجوش
تیغ دستت بسکه برصحرا نشست شد کویر ازدست تو خرما فروش
هنوز از خلقت تو از تعجب دهان آفرینش باز باز است
و ....
اما
بشنوید از خود امام که به چه دستور داده اند و چطور و با چه بلاغت و با ...
ترجمه خطبه 192
(اين خطبه را «قاصعه» يعنى تحقير كننده ناميدند كه در آن ارزشهاى جاهلى را كوچك و خوار شمرد و از طولانىترين سخنرانىهاى امام است كه در سال 40 هجرى در حاليكه سوار بر اسب بود ايراد فرمود)
1 والايى پروردگار
ستايش خداوندى را سزاست كه لباس عزّت و بزرگى پوشيد، و آن دو را براى خود انتخاب، و از ديگر پديدهها باز داشت.
آن دو را مرز ميان خود و ديگران قرار داد، و آن دو را براى بزرگى و عظمت خويش برگزيد، و لعنت كرد آن كس را كه در آرزوى عزّت و بزرگى با خدا به ستيزه برخيزد، از اين رو فرشتگان مقرّب خود را آزمود، و فروتنان را از گردنكشان جدا فرمود. با آن كه از آنچه در دلهاست، و از اسرار نهان آگاه است، به فرشتگان فرمود.
«من بشرى را از گل و خاك مىآفرينم، آنگاه كه آفرينش او به اتمام رسيد، و روح در او دميدم، براى او سجده كنيد، فرشتگان همه سجده كردند مگر ابليس» كه حسادت او را فرا گرفت.
2 نكوهش تكبر و خودپسندى شيطان
شيطان بر آدم عليه السّلام به جهت خلقت او از خاك، فخر فروخت، و با تكيه به اصل خود كه از آتش است دچار تعصّب و غرور شد.
پس شيطان دشمن خدا و پيشواى متعصّبها و سر سلسله متكبّران است، كه اساس عصبيّت را بنا نهاد، و بر لباس كبريايى و عظمت با خدا در افتاد، لباس بزرگى را بر تن پوشيد و پوشش تواضع و فروتنى را از تن در آورد. آيا نمىنگريد كه خدا به خاطر خود بزرگ بينى، او را كوچك ساخت؟ و به جهت بلند پروازى او را پست و خوار گردانيد؟ پس او را در دنيا طرد شده، و آتش جهنّم را در قيامت براى او مهيّا فرمود؟
3 آزمايشها درمان تكبّر
خداوند اگر اراده مىكرد، آدم عليه السّلام را از نورى كه چشمها را خيره كند، و زيباييش عقلها را مبهوت سازد، و عطر و پاكيزگىاش حس بويايى را تسخير كند مىآفريد، كه اگر چنين مىكرد، گردنها در برابر آدم فروتنى مىكردند، و آزمايش فرشتگان براى سجده آدم عليه السّلام آسان بود، امّا خداوند مخلوقات خود را با امورى كه آگاهى ندارند آزمايش مىكند، تا بد و خوب تميز داده شود، و تكبّر و خودپسندى را از آنها بزدايد، و خود بزرگ بينى را از آنان دور كند. پس، از آنچه خداوند نسبت به ابليس انجام داد عبرت گيريد، زيرا اعمال فراوان و كوششهاى مداوم او را با تكبّر از بين برد.
نهج البلاغة-ترجمه دشتى، ص: 383
او شش هزار سال عبادت كرد كه مشخّص مىباشد از سالهاى دنيا يا آخرت است، امّا با ساعتى تكبّر همه را نابود كرد، چگونه ممكن است پس از ابليس، فرد ديگرى همان اشتباه را تكرار كند و سالم بماند؟ نه، هرگز! خداوند هيچ گاه انسانى را براى عملى وارد بهشت نمىكند كه براى همان عمل فرشتهاى را محروم سازد. فرمان خدا در آسمان و زمين يكسان است «1»، و بين خدا و خلق، دوستى خاصّى وجود ندارد كه به خاطر آن، حرامى را كه بر جهانيان ابلاغ فرموده حلال بدارد.
4 هشدار از دشمنىهاى شيطان
اى بندگان خدا! از دشمن خدا پرهيز كنيد، مبادا شما را به بيمارى خود مبتلا سازد، و با نداى خود شما را به حركت در آورد، و با لشكرهاى پياده و سواره خود بر شما بتازد! به جانم سوگند، شيطان تير خطرناكى براى شكار شما بر چلّه كمان گذارده، و تا حد توان كشيده، و از نزديكترين مكان شما را هدف قرار داده است، و خطاب به خدا گفته: «پروردگارا! به سبب آن كه مرا دور كردى، دنيا را در چشمهايشان جلوه مىدهم، و همه را گمراه خواهم كرد» امّا تيرى در تاريكىها، و سنگى بدون نشانه روى رها ساخت، گرچه فرزندان خودپسندى، و برادران تعصّب و خود خواهى، و سواران مركب جهالت و خود پرستى، او را تصديق كردند.
افراد سركش شما تسليم شيطان شدند، و طمع ورزى او را در شما كارگر افتاد، و اين حقيقت بر همه آشكار گرديد، و حكومت شيطان بر شما استوار شد، و با لشكر خويش به شما يورش برد، و شما را به ذلّت سقوط كشانيد، و شما را به مرز كشتار و خونريزى كشاند، و شما را با فروكردن نيزه در چشمها، بريدن گلوها، كوبيدن مغزها پايمال كرد، تا شما را به سوى آتشى بكشاند كه از پيش مهيّا گرديد. پس شيطان بزرگترين مانع براى ديندارى، و زيانبارترين و آتش افروزترين فرد براى دنياى شماست! شيطان از كسانى كه دشمن سر سخت شما هستند و براى در هم شكستنشان كمر بستهايد خطرناكتر است. مردم! آتش خشم خود را بر ضد شيطان به كار گيريد، و ارتباط خود را با او قطع كنيد. به خدا سوگند، شيطان بر اصل و ريشه شما فخر فروخت، و بر حسب و نسب شما طعنه زد و عيب گرفت، و با سپاهيان سواره خود به شما هجوم آورد، و با لشكر پياده راه شما را بست، كه هر كجا شما را بيابند شكار مىكنند، و دست و پاى شما را قطع مىكنند، نه مىتوانيد با حيله و نقشه آنها را بپراكنيد، و نه با سوگندها قادريد از سر راهتان دور كنيد. زيرا كمينگاه شيطان ذلّت آور، تنگ و تاريك، مرگ آور،
و جولانگاه بلا و سختىهاست، پس شرارههاى تعصّب و كينههاى جاهلى را در قلب خود خاموش سازيد، كه تكبّر و خود پرستى در دل مسلمان از آفتهاى شيطان، غرورها، و كششها و وسوسههاى اوست. تاج تواضع و فروتنى را بر سر نهيد، و تكبر و خود پسندى را زير پا بگذاريد، و حلقههاى زنجير خود بزرگ بينى را از گردن باز كنيد، و تواضع و فروتنى را سنگر ميان خود و شيطان و لشكريانش قرار دهيد، زيرا شيطان از هر گروهى لشكريان و يارانى سواره و پياده دارد. و شما همانا قابيل «1» نباشيد كه بر برادرش تكبّر كرد، خدا او را برترى نداد، خويشتن را بزرگ مىپنداشت، و حسادت او را به دشمنى واداشت، تعصّب آتش كينه در دلش شعلهور كرد، و شيطان باد كبر و غرور در دماغش دميد، و سر انجام پشيمان شد، و خداوند گناه قاتلان را تا روز قيامت بر گردن او نهاد.
5 پرهيز از تكبّر و اخلاق جاهلى
آگاه باشيد! در سركشى و ستم زياده روى كرديد، و در زمين در دشمنى با خداوند فساد به راه انداختيد، و آشكارا با بندگان خدا به نبرد پرداختيد. خدا را! خدا را! از تكبّر و خودپسندى، و از تفاخر جاهلى بر حذر باشيد، كه جايگاه بغض و كينه و رشد وسوسههاى شيطانى است، كه ملّتهاى گذشته، و امّتهاى پيشين را فريب داده است، تا آنجا كه در تاريكىهاى جهالت فرو رفتند، و در پرتگاه هلاكت سقوط كردند، و به آسانى به همان جايى كه شيطان مىخواست كشانده شدند. كبر و خود پسندى چيزى است كه قلبهاى متكبّران را همانند كرده تا قرنها به تضاد و خونريزى گذراندند، و سينهها از كينهها تنگى گرفت.
6 پرهيز از سران متكبّر و خود پسند
آگاه باشيد! زنهار! زنهار! از پيروى و فرمانبردارى سران و بزرگانتان، آنان كه به اصل و حسب خود مىنازند، و خود را بالاتر از آنچه كه هستند مىپندارند، و كارهاى نادرست را به خدا نسبت مىدهند، و نعمتهاى گسترده خدا را انكار مىكنند، تا با خواستههاى پروردگارى مبارزه كنند، و نعمتهاى او را ناديده انگارند. آنان شالوده تعصّب جاهلى، و ستونهاى فتنه، و شمشيرهاى تفاخر جاهليّت هستند. پس، از خدا پروا كنيد، و با نعمتهاى خدادادى درگير نشويد، و به فضل و بخشش او حسادت نورزيد، و از فرومايگان اطاعت نكنيد، آنان كه تيرگىشان را با صفاى خود نوشيديد، و بيمارىشان را با سلامت خود درهم آميختهايد، و باطل آنان را با حق خويش مخلوط كردهايد، در حالى كه آنان ريشه همه فسقها و انحرافات و همراه انواع گناهانند.
شيطان آنها را براى گمراه كردن مردم، مركبهاى رام قرار داد، و از آنان لشكرى براى هجوم به مردم ساخت، و براى دزديدن عقلهاى شما آنان را سخنگوى خود برگزيد، كه شما را هدف تيرهاى خويش، و پايمال قدمهاى خود، و دستاويز وسوسههاى خود گردانيد.
7 ضرورت عبرت از گذشتگان
مردم! از آنچه كه بر ملّتهاى متكبّر گذشته، از كيفرها و عقوبتها و سختگيرىها، و ذلّت و خوارى فرود آمده عبرت گيريد، و از قبرها و خاكى كه بر آنچه ره نهادند، و زمينهايى كه با پهلوها بر آن افتادند پند پذيريد، و از آثار زشتى كه كبر و غرور در دلها مىگذارد به خدا پناه ببريد، همانگونه كه از حوادث سخت به او پناه مىبريد! اگر خدا تكبّرورزيدن را اجازه مىفرمود، حتما به بندگان مخصوص خود از پيامبران و امامان عليهم السلام اجازه مىداد، در صورتى كه خداى سبحان تكبّر و خودپسندى را نسبت به آنان ناپسند، و تواضع و فروتنى را براى آنان پسنديد، كه چهره بر زمين مىگذارند و صورتها بر خاك مىمالند، و در برابر مؤمنان فروتنى مىكنند، و خود از قشر مستضعف جامعه مىباشند كه خدا آنها را با گرسنگى آزمود، و به سختى و بلا گرفتارشان كرد، و با ترس و بيم امتحانشان فرمود، و با مشكلات فراوان، خالصشان گردانيد. پس مال و فرزند را دليل خشنودى يا خشم خدا ندانيد، كه نشانه ناآگاهى به موارد آزمايش، و امتحان در بىنيازى و قدرت است، زيرا خداوند سبحان فرمود:
«آيا گمان مىكنند مال و فرزندانى كه به آنها عطا كرديم، به سرعت نيكىها را براى آنان فراهم مىكنيم؟ نه آنان آگاهى ندارند»
8 فلسفه آزمايشها
پس همانا خداوند سبحان بندگان متكبّر را با دوستان خود كه در چشم آنها ناتوانند مىآزمايد، وقتى كه موسى بن عمران و برادرش هارون عليهم السّلام بر فرعون وارد شدند، و جامههاى پشمين بتن، و چوب دستى در دست داشتند، و با فرعون شرط كردند كه اگر تسليم پروردگار شود، حكومت و ملكش جاودانه بماند و عزّتش برقرار باشد، فرعون گفت:
«آيا از اين دو نفر تعجّب نمىكنيد؟ كه دوام عزّت و جاودانگى حكومتم را به خواستههاى خود ربط مىدهند؟
در حالى كه در فقر و بيچارگى به سر مىبرند؟ اگر چنين است چرا دستبندهاى طلا به همراه ندارند؟» اين سخن را فرعون براى بزرگ شمردن طلا و تحقير پوشش لباسى از پشم گفت، در حالى كه اگر خداى سبحان اراده مىفرمود، به هنگام بعثت پيامبران، درهاى گنجها، و معدنهاى جواهرات، و باغات سرسبز را به روى پيامبران مىگشود، و پرندگان آسمان و حيوانات وحشى زمين را همراه آنان به حركت در مىآورد. امّا اگر اين كار را مىكرد، آزمايش از ميان مىرفت، و پاداش و عذاب بىاثر مىشد، و بشارتها و هشدارهاى الهى بىفايده مىبود، و بر مؤمنان اجر و پاداش امتحان شدگان واجب نمىشد، و ايمان آورندگان ثواب نيكوكاران را نمىيافتند، و واژهها، معانى خود را از دست مىداد. در صورتى كه خداوند پيامبران را با عزم و اراده قوى، گرچه با ظاهرى ساده و فقير مبعوث كرد، با قناعتى كه دلها و چشمها را پر سازد، هر چند فقر و ندارى ظاهرى آنان چشم و گوشها را خيره سازد. اگر پيامبران الهى، داراى چنان قدرتى بودند كه مخالفت با آنان امكان نمىداشت، و توانايى و عزّتى مىداشتند كه هرگز مغلوب نمىشدند، و سلطنت و حكومتى مىداشتند كه همه چشمها به سوى آنان بود، از راههاى دور بار سفر به سوى آنان مىبستند، اعتبار و ارزششان در ميان مردم اندك بود، و متكبّران در برابرشان سر فرود مىآوردند، و تظاهر به ايمان مىكردند، از روى ترس يا علاقهاى كه به مادّيات داشتند.
در آن صورت نيّتهاى خالص يافت نمىشد، و اهداف غير الهى در ايمانشان راه مىيافت، و با انگيزههاى گوناگون به سوى نيكىها مىشتافتند. امّا خداى سبحان اراده فرمود كه پيروى از پيامبران، و تصديق كتب آسمانى، و فروتنى در عبادت، و تسليم در برابر فرمان خدا، و اطاعت محض فرمانبردارى، با نيّت خالص تنها براى خدا صورت پذيرد، و اهداف غير خدايى در آن راه نيابد، كه هر مقدار آزمايش و مشكلات بزرگتر باشد ثواب و پاداش نيز بزرگتر خواهد بود.
9 فلسفه حج
آيا مشاهده نمىكنيد كه همانا خداوند سبحان، انسانهاى پيشين از آدم عليه السّلام تا آيندگان اين جهان را با سنگهايى در مكّه آزمايش كرد كه نه زيان مىرسانند، و نه نفعى دارند، نه مىبينند، و نه مىشنوند؟ اين سنگها را خانه محترم خود قرار داده و آن را عامل پايدارى مردم گردانيد. سپس كعبه را در سنگلاخترين مكانها، بىگياهترين زمينها، و كم فاصلهترين درّهها، در ميان كوههاى خشن، سنگريزههاى فراوان، و چشمههاى كم آب، و آبادىهاى از هم دور قرار داد، كه نه شتر، نه اسب و گاو و گوسفند، هيچ كدام در آن سرزمين آسايش ندارند. سپس آدم عليه السلام و فرزندانش را فرمان داد كه به سوى كعبه برگردند، و آن را مركز اجتماع و سر منزل مقصود و بار اندازشان گردانند، تا مردم با عشق قلبها، به سرعت از ميان فلات و دشتهاى دور، و از درون شهرها، روستاها، درّههاى عميق، و جزاير از هم پراكنده درياها به مكّه روى آورند، شانههاى خود را بجنبانند، و گرداگرد كعبه لا اله الا اللّه بر زبان جارى سازند، و در اطراف خانه طواف كنند، و با موهاى آشفته، و بدنهاى پر گرد و غبار در حركت باشند. لباسهاى خود را كه نشانه شخصيّت هر فرد است در آورند، و با اصلاح نكردن موهاى سر، قيافه خود را تغيير دهند، كه آزمونى بزرگ، و امتحانى سخت، و آزمايشى آشكار است براى پاكسازى و خالص شدن، كه خداوند آن را سبب رحمت و رسيدن به بهشت قرار داد. اگر خداوند خانه محترمش، و مكانهاى انجام مراسم حج را، در ميان باغها و نهرها، و سرزمينهاى سبز و هموار، و پردرخت و ميوه، مناطقى آباد و داراى خانهها و كاخهاى بسيار، و آبادىهاى به هم پيوسته، در ميان گندمزارها و باغات خرّم و پر از گل و گياه، داراى مناظرى زيبا و پر آب، در وسط باغستانى شادى آفرين، و جادّههاى آباد قرار مىداد، به همان اندازه كه آزمايش ساده بود، پاداش نيز سبكتر مىشد. اگر پايهها و بنيان كعبه، و سنگهايى كه در ساختمان آن به كار رفته از زمرّد سبز، و ياقوت سرخ، و داراى نور و روشنايى بود، دلها ديرتر به شك و ترديد مىرسيدند، و تلاش شيطان بر قلبها كمتر اثر مىگذاشت، و وسوسههاى پنهانى او در مردم كارگر نبود. در صورتى كه خداوند بندگان خود را با انواع سختىها مىآزمايد، و با مشكلات زياد به عبادت مىخواند، و به اقسام گرفتارىها مبتلا مىسازد، تا كبر و خود پسندى را از دلهايشان خارج كند، و به جاى آن فروتنى آورد، و درهاى فضل و رحمتش را به روىشان بگشايد، و وسائل عفو و بخشش را به آسانى در اختيارشان گذارد.
10 پرهيز از ستمكارى
پس، خدا را! خدا را! از تعجيل در عقوبت، و كيفر سركشى و ستم بر حذر باشيد، و از آينده دردناك ظلم، و سر انجام زشت تكبّر و خود پسندى كه كمين گاه ابليس است، و جايگاه حيله و نيرنگ اوست، بترسيد، حيله و نيرنگى كه با دلهاى انسانها، چون زهر كشنده مىآميزد، و هرگز بىاثر نخواهد بود، و كسى از هلاكتش جان سالم نخواهد برد: نه دانشمند به خاطر دانشش، و نه فقير به جهت لباس كهنهاش، در امان مىباشد.
11 فلسفه عبادات اسلامى
خداوند بندگانش را، با نماز و زكات و تلاش در روزهدارى، حفظ كرده است، تا اعضا و جوارحشان آرام، و ديدگانشان خاشع، و جان و روانشان فروتن، و دلهايشان متواضع باشد، كبر و خودپسندى از آنان رخت بربندد، چرا كه در سجده، بهترين جاى صورت را به خاك ماليدن، فروتنى آورد، و گذاردن اعضاء پر ارزش بدن بر زمين، اظهار كوچكى كردن است.
و روزه گرفتن، و چسبيدن شكم به پشت، عامل فروتنى است، و پرداخت زكات، براى مصرف شدن ميوهجات زمين و غير آن، در جهت نيازمنديهاى فقرا و مستمندان است. به آثار عبادات بنگريد كه چگونه شاخههاى درخت تكبّر را در هم مىشكند؟
و از روييدن كبر و خودپرستى جلوگيرى مىكند!
12 تعصّب ورزيدن زشت و زيبا
من در اعمال و رفتار جهانيان نظر دوختم، هيچ كس را نيافتم كه بدون علّت در باره چيزى تعصّب ورزد، جز با دليلى كه با آن ناآگاهان را بفريبد، و يا برهانى آورد كه در عقل سفيهان نفوذ كند، جز شما! زيرا در باره چيزى تعصّب مىورزيد كه نه علّتى دارد و نه سببى، ولى شيطان به خاطر اصل خلقت خود بر آدم عليه السّلام تعصّب ورزيد، و آفرينش او را مورد سرزنش قرار داد و گفت «مرا از آتش و تو را از گل ساختهاند»، و سرمايهداران فساد زده امّتها، براى داشتن نعمتهاى فراوان تعصّب ورزيدند و گفتند:
«ما صاحبان فرزندان و اموال فراوانيم و هرگز عذاب نخواهيم شد» «1» پس اگر در تعصّب ورزيدن ناچاريد، براى اخلاق پسنديده، افعال نيكو، و كارهاى خوب تعصّب داشته باشيد، همان افعال و كردارى كه انسانهاى با شخصيّت، و شجاعان خاندان عرب، و سران قبائل در آنها از يكديگر پيشى مىگرفتند، يعنى اخلاق پسنديده، بردبارى «2» به هنگام خشم فراوان، و كردار و رفتار زيبا و درست، و خصلتهاى نيكو! پس تعصّب ورزيد در حمايت كردن از پناهندگان، و همسايگان، وفادارى به عهد و پيمان، اطاعت كردن از نيكىها، سرپيچى از تكبّر و خود پسندىها، تلاش در جود و بخشش، خود دارى از ستمكارى، بزرگ شمردن خونريزى، انصاف داشتن با مردم، فروخوردن خشم، پرهيز از فساد در زمين، تا رستگار شويد.
13 علل پيروزى و شكست ملّتها
از كيفرهايى كه بر اثر كردار بد و كارهاى ناپسند بر امّتهاى پيشين فرود آمد خود را حفظ كنيد، و حالات گذشتگان را در خوبىها و سختىها به ياد آوريد، و بترسيد كه همانند آنها باشيد! پس آنگاه كه در زندگى گذشتگان مطالعه و انديشه مىكنيد، عهده دار چيزى باشيد كه عامل عزّت آنان بود، و دشمنان را از سر راهشان برداشت، و سلامت و عافيت زندگى آنان را فراهم كرد، و نعمتهاى فراوان را در اختيارشان گذاشت، و كرامت و شخصيّت به آنان بخشيد، كه از تفرقه و جدايى اجتناب كردند، و بر وحدت و همدلى همّت گماشتند، و يكديگر را به وحدت واداشته به آن سفارش كردند. و از كارهايى كه پشت آنها را شكست، و قدرت آنها را در هم كوبيد، چون كينه توزى با يكديگر، پركردن دلها از بخل و حسد، به يكديگر پشت كردن و از هم بريدن، و دست از يارى هم كشيدن، بپرهيزيد، و در احوالات مؤمنان پيشين انديشه كنيد، كه چگونه در حال آزمايش و امتحان به سر بردند، آيا بيش از همه مشكلات بر دوش آنها نبود؟ و آيا بيش از همه مردم در سختى و زحمت نبودند؟ و آيا از همه مردم جهان بيشتر در تنگنا قرار نداشتند؟ فرعونهاى زمان، آنها را به بردگى كشاندند، و همواره بدترين شكنجهها را بر آنان وارد كردند، و انواع تلخىها را به كامشان ريختند، كه اين دوران ذلّت و هلاكت و مغلوب بودن، تداوم يافت نه راهى وجود داشت كه سرپيچى كنند، و نه چارهاى كه از خود دفاع نمايند، تا آن كه خداوند، تلاش و استقامت و بردبارى در برابر ناملايمات آنها را، در راه دوستى خود، و قدرت تحمّل ناراحتىها را براى ترس از خويش، مشاهده فرمود. آنان را از تنگناهاى بلا و سختىها نجات داد، و ذلّت آنان را به عزّت و بزرگوارى، و ترس آنها را به امنيّت تبديل فرمود، و آنها را حاكم و زمامدار و پيشواى انسانها قرار داد، و آن قدر كرامت و بزرگى از طرف خدا به آنها رسيد كه خيال آن را نيز در سر نمىپروراندند. پس انديشه كنيد كه چگونه بودند آنگاه كه: وحدت اجتماعى داشتند، خواستههاى آنان يكى، قلبهاى آنان يكسان، و دستهاى آنان مدد كار يكديگر، شمشيرها يارى كننده، نگاهها به يك سو دوخته، و ارادهها واحد و همسو بود! آيا در آن حال مالك و سرپرست سراسر زمين نبودند؟ و رهبر و پيشواى همه دنيا نشدند؟ پس به پايان كار آنها نيز بنگريد! در آن هنگام كه به تفرقه و پراكندگى روى آوردند، و مهربانى و دوستى آنان از بين رفت، و سخنها و دلهايشان گوناگون شد، از هم جدا شدند، به حزبها و گروهها پيوستند، خداوند لباس كرامت خود را از تنشان بيرون آورد، و نعمتهاى فراوان شيرين را از آنها گرفت، و داستان آنها در ميان شما عبرت انگيز باقى ماند. از حالات زندگى فرزندان اسماعيل پيامبر، و فرزندان اسحاق پيامبر، فرزندان اسراييل «يعقوب» (كه درود بر آنان باد) عبرت گيريد، راستى چقدر حالات ملّتها با هم يكسان، و در صفات و رفتارشان با يكديگر همانند است! در احوالات آنها روزگارى كه از هم جدا و پراكنده بودند انديشه كنيد، زمانى كه پادشاهان كسرى و قيصر «1» بر آنان حكومت مىكردند «2»، و آنها را از سرزمينهاى آباد، از كنارههاى دجله و فرات، «3» و از محيطهاى سر سبز و خرّم دور كردند، و به صحراهاى كم گياه، و بىآب و علف، محل وزش بادها، و سرزمينهايى كه زندگى در آنجاها مشكل بود تبعيد كردند، آنان را در مكانهاى نامناسب، مسكين و فقير، همنشين شتران ساختند، «4» خانههاشان پستترين خانه ملّتها، و سرزمين زندگيشان خشكترين بيابانها بود، نه دعوت حقّى وجود داشت كه به آن روى آورند و پناهنده شوند، و نه سايه محبّتى وجود داشت كه در عزّت آن زندگى كنند. حالات آنان دگرگون، و قدرت آنان پراكنده، و جمعيّت انبوهشان متفرّق بود. در بلايى سخت، و در جهالتى فراگير فرو رفته بودند، دختران را زنده به گور، و بتها را پرستش مىكردند، و قطع رابطه با خويشاوندان، و غارتگرىهاى پياپى در ميانشان رواج يافته بود.
14 رهآورد بعثت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
حال به نعمتهاى بزرگ الهى كه به هنگامه بعثت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر آنان فروريخت بنگريد، كه چگونه اطاعت آنان را با دين خود پيوند داد. و با دعوتش آنها را به وحدت رساند! چگونه نعمتهاى الهى بالهاى كرامت خود را بر آنان گستراند، و جويبارهاى آسايش و رفاه بر ايشان روان ساخت! و تمام بركات آيين حق، آنها را در بر گرفت! در ميان نعمتها غرق گشتند، و در خرّمى زندگانى شادمان شدند، امور اجتماعى آنان در سايه قدرت حكومت اسلام استوار شد، و در پرتو عزّتى پايدار آرام گرفتند، و به حكومتى پايدار رسيدند. آنگاه آنان حاكم و زمامدار جهان شدند، و سلاطين روى زمين گرديدند، و فرمانرواى كسانى شدند كه در گذشته حاكم بودند، و قوانين الهى را بر كسانى اجراء مىكردند كه مجريان احكام بودند، و در گذشته كسى قدرت در هم شكستن نيروى آنان را نداشت، و هيچ كس خيال مبارزه با آنان را در سر نمىپروراند.
15 علل نكوهش و سقوط كوفيان
آگاه باشيد كه شما هم اكنون دست از رشته اطاعت كشيديد، و با زنده كردن ارزشهاى جاهليّت، دژ محكم الهى را در هم شكستيد، در حالى كه خداوند بر اين امّت اسلامى بر «وحدت و برادرى» منّت گذارده بود، كه در سايه آن زندگى كنند، نعمتى بود كه هيچ ارزشى نمىتوان همانند آن تصوّر كرد، زيرا از هر ارزشى گران قدرتر، و از هر كرامتى والاتر بود. بدانيد كه پس از هجرت، دوباره چونان اعراب باديه نشين شدهايد، و پس از وحدت و برادرى به احزاب گوناگون تبديل گشتهايد، از اسلام تنها نام آن، و از ايمان جز نشانى را نمىشناسيد! شعار مىدهيد: آتش آرى، ننگ هرگز! گويا مىخواهيد اسلام را واژگون، و پرده حرمتش را پاره كنيد؟ و پيمانى را كه خدا براى حفظ حرمت مسلمين در زمين، و عامل امنيّت و آرامش مردم قرار داد بشكنيد؟ همانا اگر شما به غير اسلام پناه بريد، كافران با شما نبرد خواهند كرد.
آنگاه نه جبرئيل و نه ميكائيل، نه مهاجر و نه انصار، وجود ندارند كه شما را يارى دهند، و چارهاى جز نبرد با شمشير نداريد تا خدا در ميان شما حكم نمايد. مردم! از مثلهاى قرآن در باره كسانى كه عذاب و كيفر شدند، و روزهاى سخت آنان، و آسيبهاى شديدى كه ديدند آگاهيد، پس وعده عذاب خدا را دور مپنداريد، و به عذر اينكه آگاهى نداريد خود را گرفتار نسازيد، و انتقام خدا را سبك، و خود را از كيفر الهى ايمن مپنداريد، زيرا كه خداى سبحان، مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت مگر براى ترك امر به معروف، و نهى از منكر. پس خدا، بىخردان را براى نافرمانى، و خردمندان را براى ترك باز داشتن ديگران از گناه، لعنت كرد.
آگاه باشيد! شما رشته پيوند با اسلام را قطع، و اجراى حدود الهى را تعطيل، و احكام اسلام را به فراموشى سپردهايد!
16 قاطعيّت امام در نبرد با منحرفان
آگاه باشيد! خداوند مرا به جنگ با سركشان تجاوز كار، پيمان شكنان و فساد كنندگان در زمين فرمان داد: با ناكثان پيمان شكن جنگيدم، و با قاسطين تجاوز كار جهاد كردم، و مارقين خارج شده از دين را خوار و زبون ساختم، و رهبر خوارج (شيطان ردهه) «1» بانگ صاعقهاى قلبش را به تپش آورد و سينهاش را لرزاند و كارش را ساخت. حال تنها اندكى از سركشان و ستمگران باقى ماندند، كه اگر خداوند مرا باقى گذارد با حمله ديگرى نابودشان خواهم كرد، و حكومت حق را در سراسر كشور اسلامى پايدار خواهم كرد، جز مناطق پراكنده و دور دست.
17 سوابق درخشان شجاعت و فضائل امام عليه السّلام
من در خردسالى، بزرگان عرب را به خاك افكندم، و شجاعان دو قبيله معروف «ربيعه» و «مضر» را در هم شكستم! شما موقعيّت مرا نسبت به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در خويشاوندى نزديك، در مقام و منزلت ويژه مىدانيد، پيامبر مرا در اتاق خويش مىنشاند، در حالى كه كودك بودم مرا در آغوش خود مىگرفت، و در بستر مخصوص خود مىخوابانيد، بدنش را به بدن من مىچسباند، و بوى پاكيزه خود را به من مىبوياند، و گاهى غذايى را لقمه لقمه در دهانم مىگذارد، هرگز دروغى در گفتار من، و اشتباهى در كردارم نيافت. از همان لحظهاى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را از شير گرفتند، خداوند بزرگترين فرشته (جبرئيل) خود را مأمور تربيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كرد تا شب و روز، او را به راههاى بزرگوارى و راستى و اخلاق نيكو راهنمايى كند، و من همواره با پيامبر بودم چونان فرزند كه همواره با مادر است، «2» پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هر روز نشانه تازهاى از اخلاق نيكو را برايم آشكار مىفرمود، و به من فرمان مىداد كه به او اقتداء نمايم. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چند ماه از سال را در غار حراء «3» مىگذراند، تنها من او را مشاهده مىكردم، و كسى جز من او را نمىديد، در آن روزها، در هيچ خانه اسلام راه نيافت جز خانه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه خديجه هم در آن بود و من سوّمين آنان بودم. من نور وحى و رسالت را مىديدم، و بوى نبوّت را مىبوييدم من هنگامى كه وحى بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرود مىآمد، ناله شيطان را شنيدم، گفتم اى رسول خدا، اين ناله كيست؟ گفت: شيطان است كه از پرستش خويش مأيوس گرديد و فرمود: «على! تو آنچه را من مىشنوم، مىشنوى، و آنچه را كه من مىبينم، مىبينى، جز اينكه تو پيامبر نيستى، بلكه وزير من بوده و به راه خير مىروى»
18 خيره سرى و دشمنى سران قريش
من با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بودم آنگاه كه سران قريش نزد او آمدند و گفتند:
«اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تو ادّعاى بزرگى كردى، كه هيچيك از پدران و خاندانت نكردند، ما از تو معجزهاى مىخواهيم، اگر پاسخ مثبت داده، انجام دهى، مىدانيم كه تو پيامبر و فرستاده خدايى، و اگر از انجام آن سرباز زنى، خواهيم دانست كه ساحر و دروغگويى» پس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود «شما چه مىخواهيد؟» گفتند: «اين درخت را بخوان تا از ريشه كنده شود و در پيش تو بايستد» پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: خداوند بر همه چيز تواناست. حال اگر خداوند اين كار را بكند آيا ايمان مىآوريد؟ و به حق شهادت مىدهيد؟
گفتند: آرى، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: من بزودى نشانتان مىدهم آنچه را كه درخواست كرديد، و همانا بهتر از هر كس مىدانم كه شما به خير و نيكى باز نخواهيد گشت، زيرا در ميان شما كسى است كه كشته شده و در چاه «بدر» دفن خواهد شد، «1» و كسى است «2» كه جنگ احزاب را تدارك خواهد كرد. سپس به درخت اشاره كرد و فرمود: «اى درخت! اگر به خدا و روز قيامت ايمان دارى، و مىدانى من پيامبر خدايم، از زمين با ريشههايت در آى، و به فرمان خدا در پيش روى من قرار گير» سوگند به پيامبرى كه خدا او را به حق مبعوث كرد، درخت با ريشههايش از زمين كنده شده، و پيش آمد كه با صداى شديد چونان به هم خوردن بال پرندگان، يا به هم خوردن شاخههاى درختان، جلو آمد و در پيش روى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ايستاد كه برخى از شاخههاى بلند خود را بر روى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و بعضى ديگر را روى من انداخت و من در طرف راست پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ايستاده بودم، وقتى سران قريش اين منظره را مشاهده كردند، با كبر و غرور گفتند: «به درخت فرمان ده، نصفش جلوتر آيد، و نصف ديگر در جاى خود بماند» پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمان داد. نيمى از درخت با وضعى شگفتآور و صدايى سخت به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزديك شد گويا مىخواست دور آن حضرت بپيچد، امّا سران قريش از روى كفر و سركشى گفتند: «فرمان ده اين نصف باز گردد و به نيم ديگر ملحق شود، و به صورت اول در آيد» پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دستور داد و چنان شد. من گفتم: لا اله الا اللّه، اى رسول خدا من نخستين كسى هستم كه به تو ايمان آوردم، و نخستين فردى هستم اقرار مىكنم كه درخت با فرمان خدا براى تصديق نبوّت، و بزرگداشت دعوت رسالت، آنچه را خواستى انجام داد. امّا سران قريش همگى گفتند: «او ساحرى است دروغگو، كه سحرى شگفت آور دارد، و سخت با مهارت است».
و خطاب به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گفتند: «آيا نبوّت تو را كسى جز امثال على عليه السّلام باور مىكند؟»
19 الگوهاى كامل ايمان
و همانا من از كسانى هستم كه در راه خدا از هيچ سرزنشى نمىترسند، كسانى كه سيماى آنها سيماى صدّيقان، و سخنانشان، سخنان نيكان است، شب زنده داران و روشنى بخشان روزند، به دامن قرآن پناه برده سنّتهاى خدا و رسولش را زنده مىكنند، نه تكبّر و خود پسندى دارند، و نه بر كسى برترى مىجويند، نه خيانتكارند و نه در زمين فساد مىكنند، قلبهايشان در بهشت، و پيكرهايشان سرگرم اعمال پسنديده است.